اثرات نامطلوب جداسازي كودكان ديرآموز از دانش‌آموزان عادي و اهداف تلفيق دانش‌آموزان ديرآموز در كلاس‌ه

خوشبختانه امروزه شناخت دقیقی از چگونگی رشد هوش و شناخت کودکان وجود دارد. نمره های 85 و بالاتر از آن در آزمونهای استاندارد هوش نشان دهنده هوش عادی هستند. نمره های کمتر از 71 نشان می دهند که کودک با برخی از محدودیتها و عقب ماندگی ها در عملکرد هوشی خود مواجه هست.

 نمره های بین 70 تا 84 نشان دهنده هوش مرزی یا دیرآموزی می باشند. واضح است که کودکان دیرآموز بر اساس نمره آزمون هوش، جایگزینی آموزشی و روشهای آموزشی تعریف می شوند. این کودکان در عملکرد رفتارهای انطباقی ضعیف بوده و نه تنها در معرض خطر شکست تحصیلی قرار دارند بلکه از نظر بهداشت روانی نیز در مخاطره قرار دارند.

از طریق آزمونهای استاندارد، علائم و نشانه های رفتاری ، شناختی و عاطفی می توان این دانش آموزان را شناسایی نمود. این کودکان عقب مانده نیستند اما دارای ویژگی های خاصی هستند. یادگیری این کودکان دیرتر صورت می گیرد و اصطلاحاً کندآموز هستند. نمره های آنها در مدرسه ضعیف است و ممکن است در بعضی از کلاسها مردود شوند. این کودکان رفتارهایی دارند که منعکس کننده توجه و تمرکز ضعیف، تاًخیر و کندی در پاسخدهی، گرایش به سوی فعالیتهای عینی و ابتدایی، اختلاهای عمومی، بیش فعالی، تکانشی بودن، تحمل کم در برابر ناملایمات و محرومیت ها، نوسانات خلقی، عواطف ابلهانه، دلتنگی، خشم، ترس و پایین بودن اعتماد به تفس آنها می باشد. این کودکان بسیاربی تجربه به نظر می آیند. با این همه، این دانش آموزان به آسانی از سوی متخصصان و پزشکان تشخیص داده نمی شوند.

یافته های پژوهشی وتجارب عملی در ارزیابی و شناسایی دانش آموزان  دیرآموزنشان می دهد این دانش آموزان در دو طیف عمده قرار دارند :

1- دانش آموزانی که به علت محدودیت های محیطی (خانوادگی،فرهنگی،اجتماعی) دچارمحدودیتهای شناختی گردیده که این محدودیت درنتایج آزمون هوش بارز ودرنهایت به عنوان دانش آموزان دیرآموزتشخیص داده می شوند. این گروه از دانش آموزان با قرار گرفتن درمحیط مطلوب آموزشی وجبران محدودیت های اولیه می توانند درارزیابیهای بعدی به احتمال زیاد در طبقه  متوسط قراربگیرند.

2-دانش آموزانی که علیرغم داشتن امکانات  محیطی مطلوب واحیاناً استفاده از امکاناتی چون مهد کودک و طی دوره آمادگی، دیرآموز تشخیص داده می شوندکه در این موارد عملکرد تحصیلی کودک با نتیجه آزمون هوشی همخوانی خواهد داشت .

اثرات نامطلوب جداسازي كودكان ديرآموز از دانش‌آموزان عادي

1.اولين اثر نامطلوب اين است كه روند جداسازي را ترغيب مي‌كند. جوامع بشري به اين سو حركت مي‌كنند كه بتوانند شرايطي فراهم كنند كه در آن تمام افراد از هر جنس و نژاد و طبقه اجتماعي و توانايي‌ها و ناتوانايي‌هاي فردي حضور فعال در جامعه داشته و حق بهره‌مند شدن از امكانات اجتماعي را داشته باشند. كه يكي از اين امكانات آموزشي همگاني در كنار همسالان است. يعني دانش‌آموزاني كه صرفآ داراي مشكلات تحصيلي بوده و فاقد هرگونه مشكل اوليه در رفتارهاي سازشي هستند حق برخورداري از آموزش عادي را دارند.

2.دومين اثر مربوط است به بعد عاطفي هر دو گروه – احساس عدم كفايت يكي از اولين واكنش‌هايي است كه جداكردن دانش‌آموزان داراي مشكلات تحصيلي مي‌تواند در اين دانش‌آموزان ايجاد كند. محروميت از يك حق به اين معني است كه فرد لياقت بهره‌مند شدن از آن حق را نداشته است. احساس بي‌لياقتي مي‌تواند به ايجاد نگرش منفي نسبت به خود منجر شود. افت يا از بين رفتن انگيزه و نااميدي نيز از تبعات بعدي اين روند است.

3.سومين اثر آن است كه اگر دانش‌آموزي مشكلش در يادگيري بعضي يا تمام دروس است ، در محيطي قرار گيرد كه توقع آموزشي در حدي نباشد كه موجب ترغيب تلاش در وي شود مي‌توان انتظار بي‌علاقه شدن نسبت به درس را از وي داشت. چرا كه برنامه‌ي آموزشي براي به بالفعل رساندن استعدادهاي دانش‌آموزان بايد يك سطح بالاتر از توانايي‌هاي اولية يادگيرنده باشد.

اهداف تلفيق دانش‌آموزان ديرآموز در كلاس‌هاي عمومي مدارس عادي :

1.برگرداندن ساختار طبيعي محيط آموزشي كه در آن افراد داراي توانايي‌هاي بيشتر در كنار افرادي با توانايي‌هاي كمتر قرار گيرند.

2.جلوگيري از جداسازي دانش‌آموزاني كه داراي مشكلاتي در تحصيل هستند از همسالان آنها

3.بهره‌مند شدن دانش‌آموزان ديرآموز از الگوهاي مناسب رفتاري همسالانشان

4.آماده ساختن دانش‌آموزان ديرآموز براي ورود به جامعه عادي

5.آشنا ساختن دانش‌آموزان با همسالان خود در جهت پذيرش آنها به عنوان افرادي در جامعه خودشان

6.بهره‌مند شدن دانش‌آموزان ديرآموز از فرصت‌هاي برابر آموزشي و احقاق حقوق آموزشي آنها

7.ايجاد حس همكاري از طريق ايفاي نقش معلم از سوي دانش‌آموزاني با توانايي بالاتر براي دانش‌آموزان ديرآموز

8.بهره‌مند شدن دانش‌آموزاني كه داراي توانايي‌هاي خوبي هستند اما در مقاطعي يا در مواردي با مشكلاتي مواجه مي‌شوند- از امكانات آموزشي‌اي كه براي دانش‌آموزان ديرآموز فراهم مي‌شود.

يادگيري بر يادگيري بنا نهاده مي‌شود و اگر سنگ‌بناي يادگيريهاي پيشين مستحكم نباشد يادگيري جديد به دشواري تشكيل خواهد شد.

مشكلات رفتاري دانش‌آموزان ديرآموز در صورت وجود ، ذاتي نبوده بلكه واكنشي هستند به مشكلات تحصيلي ، انتظارات خانواده و مدرسه و بوجودآمدن احساس ناكامي در خود فرد.

، ، ،

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *