افزایش هوش هیجانی کودکان

هوش هیجانی کودکان را چگونه ارتقا دهیم

کودکان می خواهند عادلانه، صبورانه و با احترام رفتار کنند اما در عمل بین خواستن برای درست رفتار کردن با کودک و داشتن توانایی برای موفقیت در انجام این کار دشوار، تفاوت وجود دارد. یافته های پژوهشی نشان می دهد آگاهی از هیجانها و توانایی مدیریت احساس ها بیش از بهره هوشی تعیین کننده موفقیت و کامیابی در همه بخشهای زندگی به ویژه روابط خانوادگی خواهد بود. افزایش هوش هیجانی کودکان به آنها در رویارویی درست و موثر با فراز و نشیب زندگی کمک می کند. پیامدهای نیاموختن هوش هیجانی نگران کننده است. شواهد نشان می دهند دخترانی که احساساتی چون اضطراب و گرسنگی را از یکدیگر نمی آموزند خطر اختلالات خوردن در آنان بیشتر است.در پسران،تکانشی بودن در سال های نخست زندگی نشانگر خطر بالای بزهکاری و پرخاشگری است. ناتوانی در مدیریت اضطراب و افسردگی احتمال سوء مصرف مواد و الکل در بزرگسالی را بالا می برد.
بسیاری از راهنماییهای متداول امروزی به والدین، دنیای هیجانها را نادیده می گیرد در حالیکه کودکانی که والدینشان پیوسته آموزش هیجان را به کار می برند وضعیت جسمانی بهتر، نمرات تحصیلی بالاتر و سازگاری بیشتری با دوستان خود دارند، مشکلات رفتاری و خشونت کمتری نشان می دهند و در کل از سلامت هیجانی بیشتری برخوردارند.
آموزش هیجان به کودکان شامل پنج مرحله است:
1-    آگاهی از هیجانها کودک: یعنی هوشیار بودن نسبت به وجود هیجانها در دیگران. بیان نکردن علاقه، خشم یا ناراحتی به این معنا نیست که کودک آنها راتجربه نمی کند. برای آگاهی از هیجانات کودک ابتدا باید به هیجانات خود واقف باشید. والدینی که سعی می کنید هنگام اضطراب ، صبور و مهربان باشید یا زمانیکه عصبانی هستید به اجبار لبخند بزنید در حال انکار احساس خود می باشید. این کار کمکی به شما نخواهد کرد بلکه شدت فشار  روانی شما را افزایش می دهد. در کودکان نیز چنین اتفاقی می افتد پس لازم است شرایط بروز هیجانات را برایشان فراهم کنید و اجازه بدهید با آنها خود روبرو شوند. اگر فکر می کنید کودکتان احساس ناراحتی، ترس یا خشم می کند بهتر است تلاش کنید خودتان را به جای او بگذارید تا دنیارا از دیدگاه او ببینید. این کار کمک میکند بفهمید وقتی برادر کوچکترش دفتر تکالیفش را پاره می کند چه احساسی به او دست می دهد و به جای اینکه سرزنشش کنید که چرا دفتر را جلوی دست برادرش قرار داده راه حلی برای رفع این معضل پیدا کند.
2-      شناخت هیجان به عنوان فرصتی برای گفتگو و آموزش: برخی والدین تلاش می کنند تا احساسات منفی فرزندان را نادیده بگیرند به این امید که این احساسات از بین خواهد رفت. اما این شیوه به ندرت کار ساز است. برعکس زمانی از بین خواهد رفت که کودک بتواند در مورد آنها صحبت کند. و احساس کند دیگران او را درک می کنند. بهترین زمان آموزش هیجان هنگامی است که هیجان کودک بالا می گیرد. اگر کودک پنج ساله شما از رفتن به مطب دندانپزشکی می ترسد بهتر است ترس او را پیش از رفتن بررسی کنید تا اینکه صبر کنید بر  روی صندلی دندانپزشکی بنشیند و گریه و زاری کند.
3-    گوش دادن همدلانه و پذیرش احساسات کودک: هماهنگی با هیجانهای کودک مستلزم توجه داشتن به زبان بدن، حالات چهره و حرکت بدن اوست. همانطور که وی احساسش را ابراز می کند آنچه که شنیده یا فهمیده اید به او انعکاس دهیدتا مطمئن شود با دقت به او گوش می دهید و احساساتش را می پذیرید. در میان گذاشتن نمونه هایی از زندگی خودتان می تواند شیوه ای اثر بخش در نشان دادن درک شما باشد. وقتی کودک شما به خاطر کادویی که خواهر کوچکترش گرفته ناراحت است به جای سرزنش کردن احساس حسادتش به او بگوئید” من هم وقتی کوچیک بودم و خواهر یا برادرم هدیه ای می گرفت حسودی می کردم”. با این کار او مطمئن می شود چنین احساساتی پذیرفتنی هستند. برای آرام کردنش بگوئید” تو هم حتما روز تولدت هدیه ای خواهی گرفت.”
4-    نامگذاری هیجان: وقتی کودک هیجانزده است مهمترین گام آموزش، یاری با او در نامیدن این هیجان است نه به این معنا که چه احساسی باید داشته باشد بلکه یافتن کلمات و واژه هایی که به وسیله آنها هیجانش را بیان کند. در نمونه بالا شما به او کمک می کنید تا احساس ناخوشایندش را حسادت بنامد. کودک هر قدر دقیقتر بتواند این کار را انجام دهد بهتر است. برای مثال اگر فرزند شما خشمگین باشد افزون بر خشم ممکن است احساس ناتوانی، سردرگمی، حسادت، مورد عهدشکنی قرار گرفتن نیز داشته باشد و یا همراه با احساس غمگینی، حس آزردگی، نادیده گرفته شدن و دلگیری نیز وجود داشته باشد.
5-    کمک به حل مسئله: بسیاری والدین زمانی که کودکشان با مشکلی روبرو شده سریع راه حلی تعیین می کنند و به خورد کودک می دهند. آخرین گام آموزش هیجان حل مسئله توسط خود کودک است و والدین در اینجا نقش راهنما را برعهده دارند. برای این کار ابتدا حد و مرز رفتاری را برای وی تعیین کنید تا بتواند راه حل مناسب ارائه دهد. مثلا می توانید بگوئید: :”از اینکه برادرت دفترت را پاره کرده عصبانی هستی، من هم اگر به جای تو بودم عصبانی می شدم، اما تو اجازه نداری او را کتک بزنی. به جای این کار چه کار دیگه ای می تونی انجام بدی؟”
توجه داشته باشید که برای کودکان مهم این است که بدانند مشکل، احساسات آنها نیست بلکه مشکل ، رفتار ناشایست آنان است. همه احساسات و خواسته ها پذیرفتنی هستند اما همه رفتارها قابل قبول نیستند. بنابراین وظیفه والدین تعیین حدو مرز بر رفتار است نه بر خواسته ها و احساسات.
* منبع: فنون افزایش هوش هیجانی کودکان، جان گاتمن، ترجمه منا خاطری، موسسه خدمات فرهنگی رسا

 گردآورنده : سارا گودرزی

، ،

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *