مشكلات كودكان فلج مغزي در بازگشت به زندگي اجتماعي

مشكلات كودكان فلج مغزي در بازگشت به زندگي اجتماعي

مشكلات كودكان فلج مغزي در بازگشت به زندگي اجتماعي

يكي از مهمترين موارد معلوليت در كودكان، عارضه فلج مغزي است كه ميزان شيوع آن 5 تا 15در هر هزار تولد است. تقريباً 50 درصد اين كودكان داراي بهره هوش كمتر از 70 بوده و 25 درصد آنان دچار حملات تشنجي مي شوند كه بيش از يك سوم آنان در موقع تولد كمتر از 2500 گرم وزن دارند.

فلج مغزي اصطلاحي است كه براي هر نوع فلج، ضعف عضلاني و هماهنگ نبودن با اختلالات كاركردي سيستم حركتي در نتيجه آسيب مغزي به كار مي رود كه صدمات و ضايعات به قسمتهاي مختلف مغز با نشانه هاي متفاوت و گوناگون اختلالات كاركردي، حركتي را به وجود مي آورد. پس كودك با آسيب مغزي، كودكي است كه پيش از زايمان يا در طول يا پس از تولد دچار صدمه يا عفونت مغزي شده، در نتيجه اين آسيب ممكن است اشكالاتي را در سيستم اعصاب به صورت آشكار يا پنهان بروز دهد و چنين كودكي داراي دشواري در ادراك، تفكر يا رفتار هيجاني به طور جداگانه يا تركيبي از آنهاست و در عين حال علايم عمده آن شامل مواردي از جمله نقص عمومي هوش كه از نشانه هاي اوليه آسيب مغزي است و زوال كاركرد وي در آزمونهاي عمومي هوش است و نيز رشد و تحول ادراكي است كه وجود آشفتگي در رشد و تحول ادراك اثرات زيانباري بر فرايند شناختي دارد و اين افراد اغلب در ادراك بينايي، شنوايي، حس حركت و لمس و سازماندهي ادراك و تجزيه و تحليل آن دچار مشكلند.

نقايصي در واكنش هاي توجهي از ديگر علايم فلج مغزي است، چنانكه در دقت، توجه و تمركز و ثبات دچار اشكالند و از ديگر علايم آن اختلالات رفتاري از جمله بيش فعالي، بي قراري يا سطح نامتناسبي از فعاليت حركتي و نشانه هايي از آشفتگي هيجاني در آنها مشاهده مي شود و در آخر مي توان معلوليت حسي – حركتي و آسيب ديدگي عملكردهاي آن را نام برد.

مشكلات كودكان فلج مغزي در بازگشت به زندگي اجتماعي

عوامل اصلي در فلج مغزي

در خصوص علل ايجاد كننده فلج مغزي در يك سوم موارد علت مشخصي را نمي توان يافت، ولي در مواردي كه بيشتر مشخص است خيلي از اين كودكان وزنشان موقع تولد كم است. تولدي زودرس داشته و اكثراً دچار كم رسيدن اكسيژن به مغز مي باشند. پس علل كلي به سه دسته تقسيم مي شوند: علل قبل از تولد، علل حين تولد و علل بعد از تولد است.

علل قبل از تولد: خود به دو دسته علل ارثي و اكتسابي تقسيم مي شوند. در علل ارثي مي توان گفت ژنهاي معيوب همزمان با رشد جنين وجود دارند و در موارد اكتسابي شرايط داخل رحمي است كه در طول دوران حاملگي جنين را تحت تأثير قرار مي دهند. از جمله پرتونگاري، سوء تغذيه مادر، عفونتهاي مادرزادي، كمبود اكسيژن، ناسازگاري خوني، سرخجه، ضربه هاي وارده به جنين، خونريزي دوران حاملگي، فشار خون و ديابت مادر و… مي باشد.

علل حين تولد: عبارتند از نارسي، خفگي يا قطع نفس نوزاد و صدمات ناشي از زايمان و ديررسي است. در نارسي در واقع نوزاداني كه در زمان تولد دچار كم وزني (زير 5/2 كيلوگرم) مي باشند كه شامل دو گروه كلي هستند: اول آنهايي كه از نظر ظاهري به طور معمولي رشد كرده اند، اما قبل از دوره كامل بارداري به دنيا آمده، دوم كساني كه در زمان مقرر به دنيا آمده اند، اما رشدشان در دوره بارداري كامل نبوده است. در خفگي يا قطع نفس در حين تولد بايد به مواردي از جمله خونريزي مغزي، تغييرات فشار خون، پيچ خوردگي بند ناف به دور گردن جنين، دير نفس كشيدن، تغييرات در مايع مغزي، نخاعي و فشار به مغز و زايمانهاي طولاني و سخت را برشمرد.

مشكلات كودكان فلج مغزي در بازگشت به زندگي اجتماعي

صدمات ناشي از زايمان عبارتند از: كوچك بودن لگن مادر، چرخشهاي نامتعادل نوزاد و استفاده نا به جا و غير حرفه اي از وسايل مكانيكي موجب صدماتي به مغز كودك مي گردد و در آخر ديررسي كه ناشي از زردي يا يرقان و نادرست انجام دادن سزارين، تسريع زايمان به علت خونريزي، انقباض بسيار قوي رحم در موقع زايمان و عدم تطابق نوزاد با محيط خارج رحمي از جمله علل حين زايمان محسوب مي شود.

علل بعد از تولد: بعد از تولد ممكن است سيستم عصبي مركزي طفل به طرق گوناگون از جمله وارد آمدن ضربات و صدمات شديد به سر، كمبود اكسيژن، تومورها، بيماريهاي عفوني و اختلالات سوخت و ساز، تشنج، سوء تغذيه شديد و طولاني در دو سال اول زندگي منجر به فلج مغزي مي گردد.

درمان و مراقبت

از بين جنبه هاي مهم درمان تعيين و شناخت هر چه زودتر و آغاز فوري درمان فيزيكي كه طي دوران نوزادي است، در اولويت قرار دارد. نشانه هايي وجود دارد كه درمان آغازين با روشهاي فيزيكي كه در موارد شديد در شش ماهگي و در موارد خفيف در يك سالگي آغاز شده، در كاهش معلوليت مؤثر بوده، در حالي كه بعد از اين سنين درمان تأثير كمتري بر كاهش معلوليت دارد هر چند در اين زمان نيز فاقد ارزش نيست.

در فلج مغزي بايد متذكر شويم كه درمان به آن صورت كه براي بيماريهاي ديگر وجود دارد، در مورد يك طفل با عوارض فلج مغزي صدق نمي كند؛ زيرا ضايعات در سيستم عصبي مركزي بوده كه غيرقابل جبران است و بايد توجه داشت كه فلج مغزي بيماري نيست، بلكه عوارض است و درمان به صورت نوتراني و توان بخشي است و چون عوارض به صورت يكسري اختلالات است بايد يك جا تحت درمان افراد متخصص و درمانگر قرار گيرد و گروه درماني شامل پزشك متخصص كاردرماني، گفتار درماني، فيزيوتراپي و روان شناسان آموزش و مددكاري مي باشد كه در اين مبحث به اختصار به حيطه كار روان شناس پرداخته مي شود.

مشكلات كودكان فلج مغزي در بازگشت به زندگي اجتماعي

روان شناسي كودكان فلج مغزي

از روشهايي كه روان شناسان در مواجهه با كودكان فلج مغزي به كار مي برند، در دو حيطه شناختي و عاطفي كودك كاربرد دارد.

حيطه شناختي دو جنبه ذهني و حركتي را شامل مي شود كه مربي روان شناسي قادر است با توجه به نقاط ضعف و قوت كودك مبتلا نسبت به بازپروري او اقدام نمايد. تكنيكها بايد با در نظر گرفتن ميزان بهره هوشي كودك و قدرت و مهارت حركتي او انتخاب گردد. قاعدتاً روشها براي آموزش مفاهيم، بالابردن ادراكها از جمله ادراك فضايي تطابق ديد و دست، تطابق ديد و پا، بالا بردن انگيزه و اعتماد به نفس كودك و رفع اختلالات رفتاري ناشي از بازخورد نامناسب محيط به اين كودكان به كار گرفته مي شود و از جمله تكنيكهاي مهم به كار گرفته شده توسط روان شناسان بازي درماني، تحريك دهليزي و استفاده از ميكروكامپيوترهاست.

كامپيوتر براي ارزيابي، درمان و آموزش افرادي كه دچار معلوليتهاي مختلف جسمي، رواني و عقب ماندگي ذهني هستند، در هر گروه سني كاربرد دارد و استفاده از آن موجب بهبود مهارتهاي فطري، ايجاد هماهنگي و بهبود مهارتهاي آموزشي و افزايش ارتباط و كنترل محيط براي تفريح، ايجاد تعادل و تمركز حواس و تحريك تقويت اعضا و آموزش كاركرد دست، تقويت هماهنگي چشم و دست، تصميم گيري، نويسندگي و كمك به فردي كه مي تواند صحبت كند و در رشد حافظه و تمركز و مهارتهاي دركي و موارد بسيار ديگر كاربرد دارد.

مشكلات كودكان فلج مغزي در بازگشت به زندگي اجتماعي

با توجه به پايين بودن اعتماد به نفس اين كودكان و انگيزه پايين آنان براي ادامه تمرينات، مربي و روان شناس در تمام طول بازپروري بايد تمرينات را دوشادوش كودك انجام دهد و به كمك خود او موانع را از سر راه بردارد. تشويق و تنبيه به موقع اولين قدم در راه اجتماعي كردن كودك است.

موسيقي، آموزش سرودهاي كودكانه، حركات ريتميك در ميان جمع كودكان، برخوردهاي اجتماعي و واكنش به باز خورد مردم همگي از جمله تعليمات بازپروري مي باشد كه روان شناس بايد به آنان توجه نمايد و مشاوره با خانواده از ديگر وظايف روان شناس است؛ به طوري كه اين شيوه ارتباطي دو مزيت دارد: اول آنكه والدين مضطرب و مأيوس از كودك را آرام كرده و در مورد كودك اطلاعات روشني به آنان مي دهد و دومين مزيت آوردن كودك به جامعه و ممانعت از طرد او از اجتماع مي شود؛ زيرا اين افراد بخشي از جامعه اند و حق دارند در جامعه به عنوان يك شهروند زندگي كنند.

عهديه بديع الزمان- مربي روان شناس مدارس استثنايي

دپارتمان کودک و مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره احیا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *