کودکان مبتلا به ناتوانی های جسمی

کودکان مبتلا به ناتوانی های جسمی

کودکان مبتلا به ناتوانی های جسمی

بیماری هایی هستند که باعث اختلال در یادگیری و مشکل حضور در کلاس درس به حدی می شوند که این افراد احتیاج به سرویس های آموزش وسایل و تسهیلات مخصوص دارند. افرادی که به علت اختلال شنوایی و بینایی اولیه دچار ناتوانی هستند جز این گروه به حساب نمی آیند.کودکان مبتلا به ناتوانی های جسمی ممکن است عقب ماندگی ذهنی ،اختلالات یادگیری،اختلالات هیجانی،اختلالات گویایی و..داشته باشند و حتی ممکن است تیزهوش نیز باشند.اگرچه مسئله ناتوانی های بدنی یک مسئله پزشکی است ولی وقتی مسئله ناتوانی مشکل آموزشی ایجاد کند مسلما دخالت دست اندر کاران نیز لازم خواهد بود و نتیجه زمانی حاصل می شود که ارتباط پزشک و مسئولین آموزشی قطع نشود.(میلانی فر،1386).

آموزش مبتلایان به ناتوانی های جسمی و حرکتی :

افراد مبتلا به ناتوانی های جسمی به دو علت در زندگی مبارزه میکنند یکی به خاطر چیرگی به محدودیت جسمانی و دیگری به جهت اینکه مورد پذیرش دیگران قرار بگیرند.از نظر تحصیلی به قدری این افراد متفاوت هستند که امکان اینکه بتوان نظریه خاصی را ابراز داشت وجود ندارد.بعضی از این افراد به علت ویزیت پزشکان ،بستری شدن در بیمارستان ها ، نیاز به استراحت طولانی در منزل و نظایر آن نمی توانند در مدرسه حضور مرتب داشته باشند و عده ای برعکس بدون هیچ گونه کمکی مانند افراد عادی یادگیری دارند.(میلانی فر،1386).گروهی احتیاج به آموزش های خاص به علت عقب ماندگی ذهنی ،عوارض عصبی و نورولوژیک ،اختلالات حواس و سردرگمی توام با ناتوانی جسمانی دارند.بعضی اگرچه از نظر بهره هوشی با افراد عادی فرقی ندارند ولی بازهم نمی توانند پیشرفت یکسانی با افراد عادی داشته و اکثرا عقب می مانند و بالاخره افرادی که از نظر بهره هوشی بالاتر هستند با وجود ناتوانی های جسمانی و داشتن انگیزه های بالا برای یادگیری،داشتن والدین و آموزگاران فهمیده که تمام وسایل را برای پیشرفت آنها تهیه می کنند در سطوح بالاتری از جامعه کارهای بسیار حساس را انجام می دهند.

کودکان مبتلا به ناتوانی های جسمی

طبق گزارشات متعدد(Bigge And o’donnell 1977,miezro 1983) افراد مبتلا به ناتوانی های جسمی و حرکتی شخصیت خاصی نداشته و تفاوتی با سایر هم قطاران ندارند و واکنش آنها نسبت به نوع ناتوانی بستگی به واکنش اطرافیان ،والدین،اولیا مدرسه ، دوستان و همکاران و افراد اجتماع دارد.
واکنش مردم اجتماع باید طوری باشد که کودک را با تاسف نگاه نکنند و طرد نکنند بلکه او را مانند کودکان عادی تلقی کنند و با او رفتاری عادی داشته باشند تا کودک اعتماد به نفس بیشتری یافته و سعی کند ضمن عدم وابستگی به ضعف خود غالب شود. اگرچه در تمام دنیا رفتار و روش افراد نسبت به مبتلایان به ناتوانی های جسمی و حرکتی مطلوب نیست و لی گماردن اکثریت آنها در کارهایی در حد توانایی باعث پیدایش اعتماد به نفس و احساس عدم وابستگی به دیگران می شود.(Staz,1986)
اگرچه اکثریت مبتلایان هنوز از اجتماع طرد شده و یا ترس دارند و اجتماع با تاسف به آنها نگاه می کند ولی اگر مراقبت ها و درمان های پزشکی به طور بلند مدت انجام بگیرد عمر آنها بیشتر شده و مسلما احتیاجات آنها نیز زیادتر و مخارج زیادی را بابت آنها پرداخت.(Hobb et al 1984,1985)
واکنش خانواده ها از اینکه کودک معلول دارند ناراحت کننده و شوک آور است.افسردگی،احساس گناه والدین که هر کدام دیگری را مقصر می دانند،حتی نارسایی پزشکی در سازمان های بهداشتی درمانی که باعث کوتاهی در نحوه درمان کودکشان شده و یا حمایت بیش از حد از کودک و تحمل مخارج زیاد درمانی نظیر همان واکنش هایی که در کودکان عقب مانده وجود دارد(Turnball and turnball,1985). طبق گزارش بعضی از خانواده ها بیش از 25درصد درآمد خانواده به مخارج این کودکان اختصاص دارند.(Hobb et al.1984)

کودکان مبتلا به ناتوانی های جسمی

برای مبتلایان به ناتوانی های جسمانی برحسب احتیاج وسایلی مانند دست و یا پای مصنوعیprosthesis یا بست و بند های مخصوص در دست یا پا و صندلی چرخدار استفاده می شود.برای به کار بردن لوازمی که به طور روزانه مورد احتیاج است بندهای مخصوص در لیوان یا چنگال و یا لوازم مدرسه و محل کار و منزل جهت حمام کردن ،لباس پوشیدن ،راه رفتن به کار می رود و به این وسایل «ارتوزیس» Orthosisمی گویند.
دادن تغییراتی در محیط زندگی معلولین مانند تغییرات در نوع ساختمان،مبلمان،لوازم منزل،لباس و… باعث می شود این افراد در منزل،مدرسه و اجتماع سازش مطلوبی داشته و از نظر تحصیلی در حد افراد عادی پیش رفته و مشکا آموزشی نداشته باشند.مسئله آموزش تدریجی که به کودک چگونه تعلیم داده و کودک چه چیز را باید یاد بگیرد تدریجا و به مرور انجام گیرد و هر پیشرفت کودک نشانه پیشرفت های دیگر است.این روش باعث می شود که کودک حداکثر قدرت خود را در عمل به کار گیرد.(Hanson and harris 1986)آموزش انفرادی در افرادی که مبتلا به ناتوانی های شدید جسمانی باشند ،اجرا می شود.کودکانی که به علل ناتوانایی های مختلف مجبورند در بیمارستان و یا منزل استراحت نمایند باید معلم در منزل داشته و یا از طرف مدرسه به آنها کمک های لازم بشود تا پس از بهبودی کودک از همکلاسان خود عقب نمانند.
انواع و اقسام روش های آموزش مانند مدارس ویژه نگهداری ،مدارس روزانه مخصوص ،مدارس بیمارستانی ،کلاس های مخصوص در مدارس عادی برای این کودکان بوجود آمده و در حال تکمیل است.بیشتر کودکان با ناتوانی های جسمانی که سابقا در منازل یا بیمارستان ها و یا پرورشگاه ها نگهداری می شدند فعلا به علت درمان صحیح و به موقع پزشکی در مدارس عادی مشغول تحصیل می شوند.
رشد مهندسی بیولوژیک اجازه می دهد که تحرک و عملکرد این افراد به نحو مطلوب تری انجام گیرد و از عدم تحرک و اختلال حرکتی که سد بزرگی در سر فعالیت های عادی آنهاست برداشته شود.با کمک های آموزشی ،کمک های حرکتی ، کمک های شغلی و حرفه ای کودک می تواند به طور مستقل در فعالیت های روزمره تا حدی که امکان داشته باشد موفق شود و حتی آمادگی برای تحصیلات عالی ،حرفه های تخصصی پیدا کند.

دپارتمان کودک و مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره احیا 

،

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *