چگونه احساسات کودکان را درک کنیم ؟

چگونه احساسات کودکان را درک کنیم ؟
چگونه احساسات کودکان را درک کنیم ؟
به گفتگوهاي زير دقت کنيد:
کودک: من خسته ام.
من (پدر، مادر): چرا خسته اي، تازه از خواب بيدار شدي.
کودک(با صداي بلندتر): اما خسته ام.
من: تو خسته نيستي. فقط کمي خواب آلوده هستي. بيا لباس بپوش.
کودک(با شيون): نه من خسته هستم.
* * *
کودک: مامان، اينجا گرم است.
من: هوا سرد هست. گرمکنت را در نيار.
* * *
کودک: من اين غذا را دوست ندارم.
من: تو اتفاقاً اين غذا را دوست داري.
گفتگوهاي بالا نشان مي دهد که کودک و والد به عنوان دو فرد مستقل دو مجموعه احساسات متفاوت از هم دارند. کودک و والد به همان چيزي که احساس مي کنند توجه نشان مي دهند. چنين گفتگوهايي نه تنها اغلب اوقات به بحث و جدل تبديل مي شود، بلکه پيوسته به کودک گفته مي شود به ادراکاتش اعتماد نکند و در عوض به درک و احساس والدين متکي باشد.

بين چگونگي احساس کودکان و چگونگي رفتارشان ارتباطي مستقيم وجود دارد. فراموش نکنيد کودکان وقتي احساس خوبي دارند، خوب رفتار مي کنند. حال اين سوال مطرح است که

چگونه احساسات کودکان را درک کنیم ؟

چگونه به کودکان کمک کنيم تا احساس خوبي داشته باشند؟ پاسخ آن آسان است؛ با پذيرش احساساتشان. اما مشکل اينجاست که والدين به طور معمول احساسات کودکان را نمي پذيرند. به عنوان مثال: (من عصباني ام)، (نه. دليلي ندارد که تو عصباني باشي).
انکار مداوم احساسات، کودکان را گيج و عصباني مي کند و به آنها ياد مي دهد که به احساسات و ادراکات خود اعتماد نکنند. اگر والدين هنگام ابراز احساسات کودک خود، گوشي شنوا و پاسخ هاي همدلانه داشته باشند، کودک مي تواند به خودش کمک کند. زبان همدلانه به طور طبيعي از طرف والدين مطرح نمي شود، براي پذيرش اين زبان جديد نياز به الگوهايي است که بايد آموزش داده شود تا والدين بتوانند با احساسات کودک خود کنار بيايند.
در اينجا برخي از روش هايي که به کودک و والدين در درک احساسات کمک مي کند مطرح مي شود:
1- به جاي نصفه و نيمه گوش دادن با توجه کامل گوش کنيد.
وقتي سعي مي کنيم مشکل خود را براي کسي توضيح دهيم که توجه کامل به ما ندارد، مي تواند نااميد کننده باشد. گفتن مشکل به والدي که به راستي گوش مي کند خيلي راحت تر است؛ حتي والد مجبور نيست چيزي بگويد. اغلب سکوتي توام با همدردي تنها چيزي است که کودک نياز دارد.
2- به جاي سوال کردن و پند دادن، با يک کلمه اوه. . .اوهوم . . . مي فهمم . . . تاييد کنيد.

وقتي کسي از کودک سوال مي کند، سرزنش مي کند يا پند مي دهد براي کودک سخت است که به وضوح يا به طور سازنده فکر کند. در بيان ساده کلماتي همچون (اوه. . .اوهوم

چگونه احساسات کودکان را درک کنیم ؟

. . . مي فهمم . .) کمک زيادي وجود دارد. چنين کلماتي با نگرش توام با توجه همراه مي شود. مشوق کودک براي کشف افکار و احساسات خودش هستند و حتي شايد با راه حل هاي خود همراه باشد.
3- به جاي انکار احساس، به احساس اسمي بدهيد.
عجيب است. وقتي به کودک اصرار مي کنيم احساس بدي را از خودش دور کند- حتي با لحن مهربان- به نظر مي رسد کودک بيشتر ناراحت مي شود. والدين به طور معمول چنين پاسخ هايي مي دهند، چون مي ترسند مبادا با نام نهادن روي يک احساس آن را بدتر کنند؛ در حالي که عکس اين موضوع درست است. کودکي که براي آنچه احساس مي کند کلماتي مي شنود، به شدت آرام مي شود. کسي که احساس دروني اش را تاييد کرده است.
4- به جاي توضيح دادن منطقي و صحبت کردن، آرزوي کودک را به شکل خيالي برآورده کنيد.
وقتي کودکان چيزي مي خواهند که نمي توانند داشته باشند، والدين اغلب با توضيحاتي منطقي که چرا کودک نمي تواند چنين چيزي داشته باشد، پاسخ مي دهند هر چه بيشتر توضيح مي دهند کودک بيشتر اعتراض مي کند. گاهي اوقات همين که کسي درک کند چقدر خواهان چيزي هستيد، تحمل واقعيت را راحت تر مي کند.
اما مهم تر از چهار روش فوق، نگرش والدين است. اگر نگرش آنها حاکي از محبت و دلسوزي نباشد، آنچه گفته مي شود توسط کودک غير صادقانه و حاکي از تسلط يافتن برداشت مي شود. زماني که کلمات با احساسات واقعي همدلانه والدين القاء شود، به طور مستقيم بر قلب کودک مي نشيند.
شايد دشوارترين مهارت ها، مهارت گوش دادن و برون ريزي هاي هيجاني کودک و نام نهادن بر احساس باشد. اين مهارت به تمرين و تمرکز نياز دارد تا بتوان آنچه کودک مي گويد درک شود.
دپارتمان کودک و مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره احیا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *