کودکان دارای اختلال یادگیری

کودکان دارای اختلال یادگیری

نقش مهارتهای عاطفی ، اجتماعی در پیشرفت کودکان مبتلا به اختلال یادگیری

مهم ترین نقش مهارت های عاطفی و هیجانی، ایجاد اثربخشی بیشتر در روابط اجتماعی و عملکرد اجتماعی است( استفاده ی موثر از مهارت های اجتماعی).بسياري از كودكان كه در مدرسه قادر به يادگيري نيستند، به واسطه عدم پيشرفت تحصيلي ، افسرده ، مضطرب، نااميد و برخي از اوقات خشمگين مي شوند. از آنجا كه اغلب اوقات اختلالهاي رفتاري خفيف با ناتواني هاي يادگيري پيوند دارد ،دانستن برخي از اطلاعات در اين زمينه براي معلمان و متخصصان تعليم و تربيت اهميت دارد.بسياري از متخصصان بر اين باورند كه مشكلات رواني مي تواند موجبات ظهور برخي مسائل يادگيري را در كودكان فراهم آورد.شمار فراوان كودكان مبتلا به ناتواني يادگيري كه ناراحتي عاطفي دارند خود گواه بر اين مدعاست.در اینکه چه عاملی باعث ناتوانی در یادگیری می باشد قطعا می توان عوامل گوناگونی را نام برد. اما یکی از عوامل مهم و در عین حال بسیار حساس و مورد توجه، عامل عاطفی و برخوردهای عاطفی با کودکان می باشد که اغلب بروز این چنین مشکلی منجر به ناتوانی در یادگیری کودکان می گردد. بارها مشاهده گردیده است که وقتی کودکان دچار مشکلات اجتماعی، عاطفی محیط می گردند رفتارهایی از قبیل حواس پرتی شدید،کمی فراخنای توجه، تحرک بیش از حد، ارزیابی نادرست از خود، گوشه گیری مداوم، کمبود ابراز شخصیت، و اضطراب وافر و نداشتن رابطه قوی با دیگران می باشندبرخي از دست اندر كاران اوليه اين زمينه ،نظري كاملاًمخالف ابراز داشته اند بدين معني كه معتقدندمشكلات اجتماعي -عاطفي از مسائل كودك در يادگيري مايه مي گيرد.براي مثال فرنالددر اين باره اظهار مي دارد كه اقليت بسيار كوچكي از كودكاني كه وي با آنها كار مي كرده است پيش از بروز مشكل يادگيري به مسائل عاطفي دچار بوده اند.در حال حاضر نمي توان رابطه علّي دقيقي بين مشكلات عاطفي و ناتوانيهاي يادگيري برقرار كرد چرا كه عوامل بسياري كه در هر دو زمينه بر يكديگر اثر مي گذارند ،امكان هر گونه تلاشي را براي رسيدن به چنين رابطه دقيقي از بين مي برد با اين همه تعداد اندكي وجود مسائل اجتماعي -عاطفي در كودكان مبتلا به ناتواني يادگيري را انكار مي كنند. اكنون به برخي از رايج ترين مسائلي كه اين كودكان با آن مواجه هستند اشاره  مي كنيم:
تصور نادرست از خود: اغلب اوقات ديده مي شود كه كودكان مبتلا به ناتواني يادگيري نسبت به خود تصوّرات منفي دارند يا خود را دست كم مي گيرند. اين كودكان اغلب اتّكا به نفس ندارند ،و خود را ناچيز مي پندارند .مشاهده اين كودكان در حالي كه خود را در انجام صحيح كارها ناتوان مي يابند دور از انتظار نيست.بسياري از كودكان مبتلا به ناتواني يادگيري به دليل شكستهاي پي در پي تحصيلي تصور مي كنند كودن خرفت و بي فايده هستند واز انجام هر كار مفيدي عاجزند.برخي كودكان كه خود را چنين دست كم مي بينند به دليل ترس از يك ناكامي ،از انجام تكاليف خود مي گريزند اغلب به نظر مي آيد كه اين كودكان دست از همه چيز شسته اند و متقاعد شده اند كه نمي توانند برخي تكاليف را انجام دهند طبق نظر پوركي به نظر مي آيد كه ميان تصّور نادرست از خود وپيشرفت تحصيلي پيوندي وجود داشته باشد .فيتسنيز بر اين باور است كه كودكاني كه نسبت به خود خوش بين هستند معمولاً مسائل را راحت تر ومؤثّرتر فرا مي گيرند و فعاليتهاي دشوار و ناخوشايند و افراد سختگير و بدبرخورد تهديدي براي آنان به حساب نمي آيد.

، ، ،

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *