دوستی والدین با فرزندانشان در دوره نوجوانی
رابطه میان والدین و نوجوانان در دنیای مدرن امروزی نسبت به گذشته پیچیدهتر شده است و عجیب نیست که برخی والدین، قادر به ایجاد ارتباط با فرزند نوجوان خود نیستند. بعضی نوجوانان در دوره خاصی، نمیتوانند با هیچ یک از افراد خانواده، حتی خواهر و برادرشان، رابطه برقرار کنند (البته، اکثر مواقع خواهر و برادرها با مشکلات شخصی یکدیگر، همدلی و همراهی میکنند). اینکه والدین و نوجوانان نمیتوانند ارتباط موفق و موثری برقرار کنند از این جهت است که در هنگامه نوجوانی، تغییرات پیچیدهای در نوجوانان ایجاد میشود که حتی خودشان هم از آن غافلند.
اکثر والدین میپندارند حرفها و نظراتشان همیشه درست است یا تجربیات و مشکلات گذشته آنها شبیه به فرزندانشان است، که البته نه تنها کمکی به آنها نمیکند بلکه در بیشتر مواقع، به درگیری و جدال بین والدین و فرزندان منجر میشود.
والدین فکر میکنند چون فرزندانشان را به دنیا آوردهاند، پس مسئول «شخصیت» آنها هستند. مثلاً موفقیت و یا پوشش مناسب فرزندان، به توانایی آنان در فهماندن حکمتها و تدابیرشان به فرزندان، بستگی دارد.
بخش اندکی از آنچه که والدین و نوجوانان در مورد یکدیگر بیان میکنند، شامل اظهارات زیر است:
«بزرگترها فکر میکنند دانای کل هستند.»
«نوجوانان فکر میکنند همه چیز را میدانند! حتی نمیخواهند توصیههای بزرگترهایشان را بشنوند.»
«این طور که پیداست، پدر و مادرم نمیتوانند به من اعتماد کنند.»
«چرا فرزندم اینقدر پنهان کار شده!؟»
باید بدانیم که دوران بلوغ و نوجوانی، دوره پرتنشی است. زمانی که شخص به دوران نوجوانی میرسد، از دوران امن و آرام کودکی به دنیای پرهیاهو و ناامن آدم بزرگها قدم میگذارد، امنیت و آرامش یک نوجوان با درک نسبی والدین میسر است. اساساً، اینطور خلاصه میشود که والدین از اینکه فرزندان نوجوانشان اشتباه کنند هراس دارند، زیرا ناخواسته و ندانسته، اشتباهات آنان را، به عنوان شکست خودشان تلقی میکنند و نوجوانان نیز دلشان میخواهد که بتوانند برای زندگی، خودشان تصمیم بگیرند و از اینکه والدینشان اصرار به القای نصیحتهایشان دارند، خستهاند.
دوستی والدین با فرزندانشان در دوره نوجوانی
مطمئناً هیچ کس کامل متولد نشده است. هر کسی در موقعیتی از زندگی اشتباه میکند، والدین و فرزندان، هم همینطور اند. همه ما انسان هستیم و جایز بر خطا، البته، قابل درک است که همه پدرها و مادرها خواهان بهترینها برای فرزندانشان هستند، حتی اگر مخالف خواست و نظر آنها باشد. از این گذشته، اشتباهی که نوجوانان ممکن است تجربه کنند، میتواند تاثیر بسیار نامطلوبی بر آینده آنها بگذارد. والدین باید بدانند که نوجوانان در سن بلوغ، دستخوش برخی تغییرات اساسی فکری و جسمی میشوند، و باید خود را با این تغییرات وفق دهند. برای بیشتر نوجوانان این تغییرات به صورت سردرگمی و آشفتگی است و والدین باید آنها را در طول این تغییرات راهنمایی کنند. نه اینکه آنها را مجبور به پذیرفتن گفتههایشان کنند که نتیجهای جز عصبانیت و دلزدگی ندارد. چرا که نوجوانان برخلاف آنچه که به آنها گفته میشود، برای کنترل زندگیشان دست به تلافی میزنند و نیز ممکن است احترام نسبت به والدینشان را کنار بگذارند که سختی شرایط را تشدید خواهد کرد و منجر به شرایطی شبیه به ذیل خواهد شد:
«پسر نوجوانم به حـــرفهای مـن توجهی ندارد و ظاهراً هیچ احترامی برای من قائل نیست. نمیفهمم چه اشتباهی مرتکب شده ام».
احترام به پدر و مادر
قائل نبودن احترام، مساله مهمی است و نشان از شکاف عمیق بین روابط والدین و فرزندان میدهد، که رفع آن نیز به سادگی امکانپذیر نخواهد بود. وقتی والدین اعتماد نوجوانشان را از دست میدهند، دیگر به عنوان انسانی اصیل و مورد اعتماد، صاحب صلاحیت نخواهند بود. علاوه بر مشاجرات همیشگی و ناتوانی والدین در راهنمایی نوجوانان در سالهای بلوغ، به شیوههای دیگری نیز والدین اعتماد و احترام نوجوانانشان را از دست میدهند. این شیوهها شامل رفتارهای ریاکارانه و دورویی والدین، مراقبت ناکافی از فرزندان، نپذیرفتن مسئولیت از سوی والدین، دروغهای دائمی، داد و ستدهای کاری مشکوک و قائل نشدن احترام و اعتماد کافی برای فرزندانشان است.
اعتماد و احترام دوطرفه است. اگر والدین به فرزندانشان احترام نگذارند و به آنها اعتماد نکنند، فرزندانشان هم به آنها اعتماد نکرده و احترامی برای آنها قائل نخواهند بود.
هر تصمیم مهمی که به غلط گرفته شود، ممکن است منتج به گرفتاری نوجوان به تنگناهایی حاد و وحشتناک شود. والدین تنها در صورتی میتوانند آنها را در مقابل تصمیمات مخرب نفی کنند که اعتماد و احترام متقابل بین آنها حاکم باشد. ارتباط دوطرفه، که هر طرف به دیگری توجه داشته و سعی کنند یکدیگر را بفهمند، به ایجاد اعتماد و احترام کمک میکند، بنابراین والدین نه تنها تاثیر مهمی بر زندگی آنها ندارند، بلکه بدعتی حیاتی در این دنیا باقی میگذارند. با وجود احترام و اعتماد حاکم، ممکن است تشویق و تاثیر همسالان و دوستان، نوجوانان را متوجه انجام سرگرمیها و فعالیتهایی کند. به طور کلی یک نوجوان ممکن است به واسطه دوستانی سادهاندیش و سادهلوح، تحریک به انجام فعالیتهایی شود که بر تصورش از خود، تحصیلات و سلامتیاش تاثیر گذاشته و سبب مشکلاتی در آینده او شود.
دوستی والدین با فرزندانشان در دوره نوجوانی
همسالان
برای مقابله والدین در مقابل تاثیر همسالان، چندین جنبه روشن قابل توجه وجود دارد. اول اینکه، با وجود همه آنچه که گفته شد، والدین مهمترین تاثیر را بر زندگی نوجوانان میگذارند. دیگر اینکه اگرچه هنگام اختلاف ممکن است اینگونه به نظر برسد، ولی همه روابط والدین و فرزندان، از طریق تاثیر همسالان سست نمیشود. والدین باید سعی کنند برای نوجوانانشان توضیح دهند که چگونه تاثیر همسالان بر زندگی آینده آنها تاثیر منفی میگذارد. البته همه همسالان تاثیر نامطلوب ندارند. در حقیقت تاثیر مثبت همسالان میتواند در زمینه هدایت آنها به سمت رشد و پیشرفت مثبت کمک بسیاری کند. والدین باید به نوجوانان بیاموزند که تسلیم تاثیرات منفی نشوند و در همه حال سعی کنند تصمیمات هوشیارانهای اتخاذ کنند. در پایان بهترین اندرز برای والدین این است که:
ما دائماً فراموش میکنیـم که فــرزندان بیش از نصایح، از مثالهای عینی پیروی میکنند.
بنابراین آغاز و بهترین راه تربیت و پرورش نوجوانان، از طریق پایبندی به اختلافات صحیح، عمل کردن خود والدین به عنوان نمونههایی شایسته و حامی همیشگی نوجوانان بودن است. این نکات هرچند ممکن است ساده به نظر برسند، ولی در ایجاد روابط خوب با نوجوانان کمک کرده و برای همیشه ماندگار خواهند بود و شرایط را برای توقعات معقولی که از فرزندان داریم هموار میکنند.
دپارتمان کودک و مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره احیا