تعلیم و تربیت در اسلام

تعلیم و تربیت در اسلام

از شگفتی های دنیای کودکان ، دنیای مذهب ، ایمان و اعتقادآنهاست .کودک فطرتی خدا آشنا دارد ومبانی بسیاری از باورهای مذهبی در اندرون اوهست که با اندک تذکری از والدین و مربیان و با یافتن مصداقهایی در جهان خارج می کوشد آن را بپذیرد و خود را با آن تطابق دهد .شک نیست که معنی و مفهوم مذهب و تعالیم آن بسیار،و در بر گیرندهیهمه جوانب حیات انسان است . ولی کودک از مذهب آن چیزی را می پذیرد که متناسب با خواسته های او و مبتنی بر مشاهدات ، تجارب و یافته های شخصی اوست .به تدریج که رشد کودک بیشتر می شود و آگاهی هایی پیدا می کند دامنه ارتباط او با مذهب بیشتر شده و موجبات پیدایش حالاتی در کودک می شودکه می توان آن را حالات مذهبی خواند. حالاتی که تجلیات آن حتی در سنینهفت یا هشت سالگیهم دیده می شود و در مواردی هم حتی در سنین کمتر .

آغاز پیدایش حس مذهبی

نوع برخورد والدین و مربیان با کودک در پیدایش تظاهرات مذهبی در کودک نقش دارد. در رابطه با پیدایش حس مذهبی بررسی های روانکاوان نشان می دهند کهپیدایش حس مذهبی مربوط به ماه های قبل از چهار سالگی است و حتی در برخی از کودکان از حدود سنیندو – سهسالگی هم دیده شده است . بههمراه رشد و افزایش سن ، این احساس علنی می شود آن چنان که درشش سالگی می توان بهعیان،تظاهرات مذهبی و علاقه به انجام دادن رفتار را در کودک دید .مذهب در سنین مختلف برای کودکان معانی مختلف دارد ولی دنیای آنها از حدودشش سالگی دنیای عشق و محبت ، احترام به خدا ، ستایش و نیایش او ، احساس شرمساری در صورت تخلف از دستور خداست و حتی این امر در قیافه او هم پیدا است . از حدودهشت سالگی به بعد شوق مذهبی او بیشتر ، به مسائل مذهبی علاقهمندتر و بهعبارت دیگر متدین تر می شود .

تلقی کودک از خدا

از حدود چهار سالگی کنجکاوی سراسر وجود کودک را فرا گرفته و سبب می شود که با حقایقی درباره جهان آشنا شود . این آشنایی ها خود منجر به مبدأ جویی و قبول خدا خواهد شد و این مرحله،سن طبیعی برای پذیرش خداوند است . کودک در این سن این احساس را دارد که هیچ چیز بدون علت پدید نمی آید و چنین احساس می تواند اساس همه داوری های او باشد .کودک چهار ساله به والدین خود وصل است . پدر خود را بزرگ و مهم می داند و تلقی او از خدا این است که او هم چون پدر او،ولی بزرگتر است . او حتی خداوند را چون عضوی از اعضای خانواده خود بهحساب می آورد و سؤالات او این طرز فکر را نشان می دهد . او ممکن است عکسی زیبا ولی عجیب و غریب را عکس خدا تصور کند و به آن صورت معبودی بدهد و البته چنین توصیفی غالب اوقات او را راضی می کند .مفهوم خدا و صفات او تا حدودششسالگی هنوز امری  ریشه دار نیست ولی از حدودهفتسالگی خدا را مقامی قدرتمند می شناسد که ارزشی بالاتر از ارزش والدین دارد و می خواهد با دستورات او آشنا شود . صفات خدا تا حدودی برای او آشناست لیکن جنبه هایی چون ازلی و ابدی بودن برای او نامفهوم است و هم باید دانست که او هنوز با جنبه های محسوس آشناست نه با مسائل مجرد و ذهنی .

ارتباط کودک با خدا

بررسی ها نشان می دهندکهکودک از حدودسهسالگی علاقه ای بسیار به دعا و سرودهای مذهبی دارد و از تکرار آن بهویژه اگر همراه با آوازهای جمعی باشد بسیار لذت می برد . بهتدریج از حدودششسالگی ارتباطش با خدا بهصورت حرف زدن و درخواست کردن است و این نکته را هم بگوییم که نوع درخواستهای او صورت مادی دارد ، مثل خوردنیها ، اسباب بازی ها ، لباس و … هر چند که سن او بیشتر می شود توقع او از خدا هم زیادتر خواهد شد .

آروزهای محال

از شگفتی های دنیای کودکان دعاهایی است که در آن توقعات و درخواست های غیر قابل تحقق بهچشم می خورد.مثلاً یکی از آرزوهای او این است که خدا را ببیند ، در کنار او بنشیند ، با او حرف بزند ، دوست او شود،با او به آسمانها پرواز کند و ….

تلقی او از مرگ

تصور کودک در باره خود این است که همواره زنده خواهد بود.ذکر این نکته ضروری است که عقاید و افکار کودک در زمینه مرگ بسیار محدود است و به زحمت می تواند از شنیدن خبر مرگ کسی در یابد که بر سر او چه آمده است مگر آنکه خود صحنه مرگ و دفن او را ببیند .کودکان سه ساله به زحمت می توانند معنی مردن را بفهمند.پیدایش عقاید خاص درباره مرگ مربوط می شود به حدود پس از پنج سالگی.در این سن است که مثلاً در رابطه با مرگ پدر یا مادرخویش احساساتی از او بروز می کند . تصور مرگ معمولاً برای بزرگسالان است و او حساب می کند که افراد باید پیر شوند و بمیرند . اندیشهیعمومیت مرگ و این که گاهی کودکان و جوانان را شامل می شود برای او غم انگیز است .

تلقی از بهشت و جهنم

این که بهشت چیست و جهنمکجاست،کودک از آن آگاهی ندارد . صرفاً بر اساس شنیده ها این تلقی وجود دارد که مثلاً بهشت ، باغ زیبایی است و در آن انواع خوردنی ها از شکلات و میوه و اسباب بازی و کودکان خردسال وجود دارند . در آنجا می توان تاب بازی کرد ، دوچرخه و سه چرخه سوار شد ، می توان دوید ، جهید و حیاط آن وسیعو پر از درخت است . می توان در آنجا قایم باشک بازی کرد و حتی مخفی شد ، آن چنان که نتوانند او را پیدا کنند !!!از دوزخ و جهنم تصوری جز مقداری آتش بر روی هم انباشته ندارد . هرگز گمان نمی کند که او هم روزی در این آتش خواهد افتاد . حتی این گمان را دارد که می توان بهصورتی از آن طفره رفت ، می توان خود را از آن خلاص کرد ، و یا سوزش آن را به گونه ای متحمل شد و …در عین حال شوق لقای بهشت و زندگی در آن محیط باصفا و گریز از آتش دوزخ دقایقی از اوقات او را بهخود مشغول خواهد داشت . بهخاطر بهشت حاضر استکه حرف پدر و مادر را گوش کند. اگر دریابد که عدم اطاعت از مادر سبب ورود به جهنم خواهد شد از آن می گریزد.

عوامل مؤثر در پرورش

تعلیمی که افراد از مربیان دریافت می دارند خود ممکن است سبب و موجبی برای پذیرش بهتر و بیشتر مذهب و یا ترک و فرار او از مذهب شود . انسانها در سنین رشد و بزرگسالی در وضع و موقعیتی هستند که سوابق زندگی، خوی و رفتار مربیان و الگوها ، احساس تعلق و نیاز آنها به مذهب و تعالیم آن در رشد و در عمل مذهبی شان تأثیر می گذارد .تمرین های مذهبی امروز در سرنوشت حیات بعدی آنها مؤثر است و بههمین نظر در پرورش مذهبی اینان هشیاری هایی لازم و ضروری است .

وظایف خانواده

تأثیر تعالیم و روشهای مذهبی در کودک از یک سو بستگی دارد به دیگر عوامل نفوذ  در خانواده ، از پدر و مادر و دیگر افراد ارشد . کودک بر اساس آنچه که دیده و شنیده ، چه درست و چه غلط می آموزد و عمل می کند و از این دید نقش خانواده در کودک فوق العاده است .از نظر علمی آمادگی خانواده برای پذیرش مذهب و عمل به آن ممکن است سبب پیدایش آمادگی بیشتر در کودک شود . با همهیآگاهی های فطری که در کودک سراغ داریم فراموش نخواهیم کرد که اگر خانواده،نامسلمان و غیر مذهبی باشند کودک هم آن چنان خواهد بود.به کودک باید رسیدگی کرد . والدین هم چون باغبانی دلسوزند که نسل را نیکو پرورش می دهند و از ابتلای به آفات مصونش می دارند . رسول خدا (ص) از والدین گله دارد که به فرزندان خود نمی رسند و به آنها دین نمی آموزند و یا محیطی برای او پدید نمی آورند که در آن مذهب حاکم باشد . ما معتقدیم که اگر والدین و مربیان بهطور صحیحی جنبه مذهبی کودک را رهبری کنند و بکوشند که بذر محبت آفریدگار را در روان کودک نافذ سازند شوق و اشتیاق فوق العاده ای در طفل راجع به مذهب پدید خواهد آمد .

وظایف مدرسه

مدرسه خانه دوم کودک است و اولیای مدرسه نقش پدر و مادر را دربارهبچه ها ایفا می کنند . راه و رسم معلم و دیگر افراد مدرسه برای طفل،درس آموز است . چه بسیار است بدرفتاری ها و نابسامانی هایی که در حال و کار کودکان دیده می شود و نشأت گرفته از روش معلم و مدرسه است .از گرفتاری ها و بدبختی های برخی از کودکان این است که خانواده به اتکا و امید مدرسه دست از انجام وظایف خود کشیده و گمان دارد که مدرسه به تربیت دینی کودکان می پردازد و مدرسه هم در این تصور است که خانواده کوشش و تلاش خود را درباره کودک انجام می دهد و نیازی به مدرسه نیست . بههمین نظر است که ما معتقدیم خانه و مدرسه می بایست هماهنگ گردند تا هم برنامه ای در طول یا عرض هم پیاده کنند و هم روشی در پیش گیرند که طفل احساس دو گونگی نکند و رفتاری منضبط داشته باشد .

قواعد مورد استفاده

1- قاعده محبت : اصولاً اِعمال روش خشونت آمیز و مستبدانه در تربیت اسلامی امری محکوم است ما تنها در موارد خاصی که بدانها اشاره خواهد شد می توانیم درباره کودکان اِعمال سندیت کنیم . طفل را با محبت به راه آورید ، سرکشی او را از روی مهر و نوازش،مهار و او را آرام کنید . عمل خوب مذهبی کودک را بستایید  که این امر خود سبب تداوم رفتار مثبت در کودک خواهد شد. ‌کودکان مصداق لقب سریع الرضا هستند ، با محبتی به راه می آیندو با تأییدی دل را به گرو شما خواهند سپرد . اصولاً در تعبیرات مذهبی ما دین چیزیجزحب و محبت نیست . شما اصرار نداشته باشید که با هیجانات منفی او را به راه آورید که این،امری محال و ناشدنی است.
2- بهره مندی از لذایذ : برای طفل در جنبه مذهب سابقه شیرین پدید آورید. بهحساب این که شما روزه دارید . او را به خود وانگذارید . برخی از پدران و مادران بهحساب این که خود روزه دارند کودکان خود را به گرسنگی وامی دارند ،‌ به فکر غذای او نیستند و یا در غذای او سر و وضعی قائل نمی شوند و این مسئله ای است که سبب بدبینی کودک به روزه و ماه رمضان خواهد شد .در جلسات مذهبی کام او را شیرین کنیدو از لذائذ بهره مندش سازید. همه اشک و ناله و بر سر و سینه زدن نباشد که طفل از آن چندان خشنود نیست . بگذارید او علاقهمند شودوبار دیگر همراه شما به جلسه بیاید و در ضمن خوردن چای و شیرینی چهار کلمه بشنود و یکی دو کلمهیآن را یاد بگیرد. به هرحال کاری کنید که مذهب برای او غم انگیز و دردناک نباشدو تنفر و انزجار در او ایجاد ننماید.
3- تشویق و تحریض : گاهی کودک دو رکعت نماز شکسته بسته ای را در گوشه ای می خواند و شاید برای خودنمایی و یا جلب محبت شما بهنزدتان میآید و بهشما می گوید نماز خواندم !!. در برابر این عمل او بی تفاوت نباشید . ضمن این که می کوشید خودنمایی او اوج نگیرد،او را تشویق کنید. کار او را بستاییدو بگذارید که این امر در او ریشه دار شود . و آنگاه که سود نداد از راه اعمال قدرت و سندیتوارد شوید.بنای تربیت شما باید بهگونه ای باشد که فرزندتان حدود ده سالگی در امر مذهب خودکار و خودگردان بار آیدو نیازی به امر و نهی شما در انجام اعمال مذهبی نداشته باشد . خود نمازش را بخواند اگر چه بر پسر در آن سن واجب نیست و اگر کوتاهی کرد پس از موعظه ها و تذکر می توان به تنبیهش پرداخت . اِعمال فشاربه کودکقبل ازهشت سالگیممکن است موجبات سرخوردگی او را از مذهب فراهم آورد و روح کودک را آزرده سازد و حتی در مواردی ممکن است نتایجی معکوس بهبار آورد.ولی پس از این سنین اِعمال فشار بهصورتی اندیشیده و بجا عیبی نخواهد داشت .

نکته ای مهم

و بالاخره ما به عنوان والدین و مربیان ومعلمان،مسئول نیک و بد اخلاق و رفتار مذهبی کودکانیم . از ما وظیفه و تکلیف خواسته اند که در این راه بذل سرمایه کنیم . بر ما وظیفه است از همه ی شیوه های موجود برای حفظ و رشد مذهبی کودک بگیریم و زمینه ی فطری را در او رشد داده و بپرورانیم .این وظیفه تا 21 سال ادامه خواهد یافت اگر پس از این تاریخ نتیجه ای نیافتیم ما را سرزنشی نخواهد بود .در طریق تربیت کودک ضروری است از امدادهای الهی استفاده کنیم و هم از خداوند مدد بخواهیم که ما را در راه حفظ و به ثمر رساندن این امانت ها موفق گرداند و این امری است که حتی حضرات معصومین هم خود را از آن بی نیاز نمی دانستند . امام سجاد (ع) در دعای خود از خداوند می خواهد که او را بر حسن تربیت و نیکو بهعمل آوردن فرزندان و ادبشان کمک فرماید .

مراقبت های لازم

در طریق تربیت دینی کودکان مراقبت هایی باید صورت گیرد تا امر تربیت مؤثرتر باشد . این مراقبت ها از جهات مختلفی مورد بحث اند که اهم آنها عبارت اند از :

1- در پاسخ درست به سؤالات : فراموش نمی کنیم که درک و فهم کودک نسبت به مسائل مذهبی بسیار محدود است و بههمین نظر او دائماً در زمینه های گوناگون به سؤال و پرسش می پردازد تا دامنهیاطلاعات خود را وسیع تر سازد . پرسش های او نشانهیعلاقهمندی او به عقلانی و مستدل کردن اطلاعات مذهبی و برای مربی نقطه مثبتی است .آنچه مهم است دادن پاسخ به سؤالات است که باید درست و اقناع کننده باشد . ما نیاز نداریم که با استدلال نیرومند و قوی به کودک جواب دهیم؛زیرا او در این رابطه شاید نتواند حقایق را درک کند و مبانی درک منطقی و مستدل او چندان رشدی ندارند ولی ضروری است پاسخ ها قاطع باشند آنچنان که اوراقانع کنند نه ساکت. قلب پاک و منزه او باید آن را بپذیرد و ذهنش او را در خود جای دهد .موفقیت در این امر منوط به آن است که والدین و مربیان،خود اعتقادات و اطلاعات روشنی داشته باشند و به آنچه که می گویند مؤمن باشند . اگر جای ابهامی در زمینه ای خاص برای شان وجود دارد از خود دور سازندودر پاسخ،خود را در وضع درک و فهم و موقعیت کودک قرار دهند .
2- در جلوگیری از بدآموزی ها: چه بسیارند شبهات و بدآموزی هایی که برای کودک پدید می آیند و ناشی از جهل و یا بی توجهی مربیان است و البته آنها هم در این امر شاید معذور باشند از آن بابت که برخی از مستشرقان خیانتکار، دوستان نادان و دشمنان دانا ذهن ها را آلوده کرده اند و افسانه ها و اساطیری را بهنام مذهب وارد جامعه نموده اند و اذهان مردم را آلوده اند .
3- در ایجاد عادات مذهبی : زندگی خود و خانواده خود را مذهبی کنید ، آنچنان که رفتار و گفتار ، آمدو شدها ، معاشرت ها،خور و خواب ها ، موضعگیری ها همه رنگ مذهب داشته باشند. نماز خود را در اول وقت بخوانید و برنامه کار و بازی کودک را طوری ترتیب دهید که در آن ساعت فارغ البال و با شما همراه باشد . روح خیرخواهی نسبت به همنوع را در خود زنده و متجلی سازید تا فرزند شما از آن درس بیاموزد . در برخورد خوشرو باشید که حاصل آن عملاً خوشرویی فرزند شما باشد و در همهیآنچه که مورد نظر است بهطور مداوم و مستمر عمل کنید تا این خوبی ها در شما و فرزندانتان بهصورت عادت درآید .
4- در خستگی جسمی و ذهنی : طفلی که از همان آغاز حیات از عبادت خسته شود ترجیح خواهد داد که بدون مذهب باشد. غرض این است که در اعمال مذهبی ظرفیت جسمانی ، روانی ، فکری و عاطفی کودک  را  در نظر گیریم و ببینیم تا چه حد آمادگی پذیرش و عمل دارند .بررسی های علمی نشان می دهند که بیشتربی دینان و یا مخالفان مذهب از دو گروه اند : یکی فردی که در دوران کودکی و نوجوانی آگاهی و تربیت مذهبی به او نداده اند و دیگر فردی که تربیت مذهبی دوران کودکیاش با خشونت و سختگیری توأم و همراه بوده است و یا کودک را درعین نفهمیدن مسئله ای وادار به عمل کرده اند .

هشدارها

غرض هشداری است به والدین و مربیان که بر اثر بی توجهی ، سهل انگاری،جهل و نادانی،وضع و موقعیتی را برای کودکان پدید می آورند که آنان در آینده با دشواری هایی مواجه خواهند شد . فی المثل برخی از والدین و مربیان طفل را در دوران کودکی از تربیت دینی دور نگه می دارند بدان مقصد که این امر برایشان زود است و بعدها در سنین نوجوانی امکان اعمال نظر برای شان نخواهد بود . و یا بعضی از مربیان مسئله ای را وارونه و غلط به کودک القاء می کنند بدان گمان که در آینده پس از بزرگ شدن کودک آن را اصلاح نمایند و اینان روزی بهخود می آیند که کار از کار گذشته در امر تربیت با صدها دشواری مواجه خواهند بود .امر تربیت با همهیسادگی و آسانی بهنظر ما کاری دشوار است از آن بابت که ما با انسان دشوار و پیچیده ای روبرو هستیم؛ حدود اطلاعات ما از انسانها نسبتاً ناچیز است؛ مطالعهیوالدین و مربیان درباره کودک اندک است؛  اغلب انسانها در رابطه با مسائل تربیتی دچار احساس غلوند و گمان دارند که همه چیز را می دانند در حالی که چنین نیست .

رمز از دست دادن عقاید

1- عدم آگاهی و معرفت نسبت به مسائل مذهبی که خود سبب رسیدن به این نکته می شود که کار مذهب،عملی پوچ و بی فایده است .
2- وجود تناقض در رفتار و کردار ، گفتار و عمل والدین و مربیان که کودک را نسبت به آنها بدبین می سازد .
3- اعمال روش های خشک و مستبدانه در آموزش مذهبی و درخواست اطاعت کورکورانه و بی قید و شرط .
4- عدم توان استدلال منطقی در این رابطه که وجودش برای دفاع از کیان عقیدتی هر کس ضروری است .
5- وجود افسانه و اساطیر و خرافات و موهومات و شبهات  به اسم مذهب که سبب بدنام کردن مذهب می شود .
6- عدم ایجاد رابطه بین دین و دانش و حتی اصرار به متضاد نشان دادن این دو مسئله .
7- القاء ترک لذات به اسم دین با این ادعا که لازمهیدینداری ترک لذات است .
8- وجود تفاوت بین آنچه که از لحاظ تعالیم مطرح می شود .
9- تحمیل ها بدون در نظر داشتن ظرفیت جسمی و روانی کودک و استفاده از رودربایستی در این تحمیل .
10- عدم زمینه سازی برای ایجاد آمادگی در کودک بهگونه ای که گاهی جاذبهیتلویزیون نمی گذارد کودک به دنبال نمازش برود .
11- معاشرت های بی بند و بار و بی ضابطه که موجبات فساد و گمراهی ها را فراهم می آورند .
12- زرق و برق های فساد انگیز محیط و القائات ناروا در این رابطه که ناشی از تلاش جاهلان ، دشمنان دوست نما و در مواردی هموجود استعمار، است .

توجه به امانت داری

کودک ، امانتی است از خدا در دست ما. ما در برابر این امانت مسئولیم و بار مصیبت دو چندان خواهد بود که ما نه برای خود فکری کرده باشیم ، نه برای فرزندانمان .ما در برابر نسلی قرار داریم که چشم به ما دوخته اند تا ببینند ما چه می کنیم و گوش به ما داده اند تا ببینند ما چه می گوییم .مادر برابر نیک و بد رفتارشان مسئولیم . مذهبی بار آوردن کودک و توجه دادن به صاحب و مالک اصلی خود ،و بنده خدا بار آوردن او یک وظیفه است .ما در انجام این وظیفه نخست در پیش خدا مسئولیم و بعد در پیشگاه کودک و اجتماع. فرزندان ما حق تربیت را از ما طلبکارند و کم مایه گذاردن ادای این بدهی عقوبت آور است . اجتماع از ما انتظار دارد نسلی سالم و پرورده به آنها تحویل دهیم ، و این مسئولیت از خود ماوبرای خود ما هم وجود دارد از آن بابت که فرزندان ثمره زندگی مایند و باید نیکو ساخته و پرورده شوند و نهال ما باید روزی،نیکو به ثمر بنشیند .

استمدادها

در تربیت فرزندان و ساختن و بهعمل آوردنشان باید از مددها و نیروهایی استفاده کرد . نخست باید از همت و عزم و اراده خود مدد خواست که جداً به تربیت کودک همت گماریم و بکوشیم او را بسازیم و بهعمل آوریم . ثانیاً از آنها که آگاه و صاحبنظرند ، از مسئولان تربیت ، از معلمان اخلاق ، از صاحبنظران در فهم قرآن باید مدد بخواهیم کهآگاهی ها و اطلاعات لازم را در این رابطه در اختیار ما بگذارند . از فرصت هایی که در اجتماع است ، از امکاناتی که دولت و دستگاه های آموزشی در اختیارمامی گذارند باید بهنفع سازندگی و اصلاح کودک استفاده کرد و در رأس همه ، باید از هستی بخش مطلق ، از مددرسان توانا و نزدیک ، از خداوند خالق  برای حفظ و به ثمر رساندن امانت خودش طلب کمک کرد.

تبیان

، ،

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *