نظریه های زبان آموزی

نظریه های زبان آموزی

نظریه های زبان آموزی

زبان فرآیند پیچیده ای است که امکان ارتباط انسان با دیگر هم نوعان او را فراهم می کند. اما این که انسان چگونه آن را فرا می گیرد به گونه های متفاوتی تبیین می شود. امروزه در بین صاحب نظران در پاسخ به این سوال که زبان امری فطری است یا این که جنبه اکتسابی دارد باعث به وجود آمدن نظریه های مختلفی شده است.

نظریه شناخت گرایی
پیاژه، روانشناس بزرگ سوئیسی، به اصل شناخت در یادگیری كودك توجه داشت. از این رو به پدیده زبان آموزی علاقه مند نبود. او زبان کودک را به عنوان منبعی برای داده های لازم جهت بررسی چگونگی رشد شناخت در نظر می گرفت. به نظر او زبان آموزی یك پدیده ثانویه است كه در درون شناخت طبیعی كودك از محیط خود شكل می گیرد. از این رو پیاژه زبان آموزی را وابسته به شناخت می دانست.

نظریه های زبان آموزی

نظریه شرطی شدگی رفتار زبانی
شرطی شدگی رفتار زبانی کودکان مربوط به اسكینر، روان شناس آمریكایی است. او به اصل شرطی شدگی درباره زبان آموزی كودك اعتقاد داشت. او یادگیری انسان را امری اكتسابی می داند. به اعتقاد اسكینر ذهن انسان شبیه لوح سفید یا صفحه خالی است و وقتی زبان در این صفحه خالی وارد می شود، یادگیری تحقق می یابد.

نظریه ذاتی، ذهنی بودن زبان
نوام چامسكی به عنوان یك فردگرا و طرفدار یادگیری ذاتی زبان با انتقاد از نظریه اسكینر، یادگیری زبان را در انسان امری فطری می داند. هر كودك دارای نظامی ذهنی به نام دستگاه  فراگیری زبان است كه او را قادر می سازد درباره ساخت زبانی كه در حال یادگیری است، فرضیه هایی بسازد. چامسكی معتقد است هر انسانی كه زبان را فرا می گیرد، مجموعه ای از قاعده ها یا اصول را برای تولید ساخت های گفتاری كسب می كند.

دپارتمان کودک و مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره احیا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *