یکپارچگی مغز و فرزند پروری

یکپارچگی مغز و فرزند پروری

یکپارچگی مغز و فرزند پروری

راهبرد شماره دو برای یک پارچگی مغز : داستان گویی

در راهبرد شماره ی یک بیان شد، زمانی که فرزند شما هیجانی شدید را تجربه می کند ابتدا از طریق مغز راست خود با مغز راست او پیوند برقرار کنید و احساسهای او را درک کنید و پس از فرو کش کردن احساسها در زمانی مناسب با مغز چپ او که منطقی است ارتباط یافته و او را در مورد مسئله ای که داشته راهنمایی کنید.

راهبرد دو: برای یکپارچگی دو نیمکره ی هیجانی و منطقی از داستان گویی استفاده کنید. داستان ها راهی هستند که ما رویدادهای زندگی خود را می فهمیم و از تجارب خود معنی می سازیم و درک بیشتری از خود و روابطمان با دیگران بدست می آوریم.

هنگامی که واقعه ای برای فرزندتان رخ می دهد مثلا زمین می خورد، به جای نادیده گرفتن و انکار کردن احساسهای او ( گریه نکن، مسئله ای نیست، ناراحت نباش، تو خوب می شوی و بیشتر مراقب خودت باش) بهتر است احساس او را درک کنیم و نامی روی احساس او بگذاریم (زمین خوردن میتونه دردناک باشه، نو الان ناراحتی، من دیدم که در حال دویدن افتادی و زانویت خراشیده شد) سپس از او بخواهیم که داستان زمین خوردن خود را تعریف کند ( خوب بعدش چه اتفاقی افتاد؟). در زمان تعریف داستان به او کمک کنیم که هیجانها و موضوع رویداد را با هم تعریف کند در این صورت هم تجربه را درک می کند و هم آرامش بخشی یک بزرگسال همدل را احساس می کند.

داستان گویی به والد و فرزند اجازه می دهد که با استفاده از نیمکره ی چپ وازه ها و منطق رویدادها را نظم دهند و با کمک نیمکره ی راست احساسهای بدنی ، هیجانهای خام و خاطرات شخصی را به آن بیفزایند تا تصویری کامل از واقعه درک نمایند و تجربه خود را منتقل سازند.

والدین به عنوان یک تسهیل کننده کمک می کنند که حقایق رویداد روشن شود و کودک را بر لحظاتی که احساس می کند کنترلی بر انها ندارد مسلط و توانمند می سازند. کودک زمانی که تجربه های دردناک و ترس زای خود را با واژه ها بیان و نامگذاری می کند و می فهمد چه رخ داده است و چه رخ خواهد داد، ناراحتی، اضطراب و ترسش کم می شود.

بهارک کوهستانی

روانشناس نوجوان

تلخیص و اقتباس از دانیل، جی ، سیگل

دپارتمان کودک و مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره احیا

، ، ، ، ، ،

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *