چگونه کودکانمان را از روی نقاشی هایشان بهتر بشناسیم
نقاشي زبان كودك است. كودكان از طريق نقاشي كشيدن، قصه گويي، بازي كردن شناخته مي شوند. نقاشي کودکان به ما كمك مي كند تا به دنياي دروني و روانی آنها پي ببريم، بدانيم چه نيازهايي دارد، آيا ناسازگار یا پرخاشگر است و یا احساس حقارت یا ….. دارد . کودکان با نقاشیهای خود حرف می زنند، حرفهایی که به دلایل گوناگون قادر به گفتن آنها نیستند. نقاشی نیز همانند خواب و رویا به آنها این اجازه را می دهد که خود را ازممنوعیت رها سازند و با ما در حالتی نا خودآگاه، درباره مسائل، کشفیات و دلهره هایشان صحبت کنند.
کودک به کمک نقاشی دلهره ها و کشمکش های درونی خویش را آشکار می سازد و بدین طریق اثر آنها را کاهش می دهد. در حقیقت وقتی مسائل و مشکلات عاطفی بر روی کاغذ منعکس می شوند به صورت تازه و جداگانه ای که کمتر دلهره آور است در می آیند. نقاشی کردن به او اجازه می دهد که افکار درونی اش و درحقیقت خویشتن خودش را نشان دهد. از طریق نقاشی درونیترین افکار خود را نشان دهند بنابراین، استفاده از نقاشی به عنوان یک تسهیلگر بین دنیای درون و برون، مشکلات هیجانی را کاهش میدهد. نقاشی درمانی، ثبات هیجانی و اعتماد به نفس این کودکان را افزایش داده و خستگی، برانگیختگی هیجانی و خلق گرفته در آنها را از بین میبرد.
به جرات می توان گفت اگر نقاشی عمیقترین وسیله آموزش کودک نباشد ، یکی ازمهمترین و جزو اولین وسیله آموزش اوست.البته در نقاشی کودکان خود نقاشی مطرح نیست بلکه موضوعی که کودک درباره آن نقاشی کرده وتوضیحاتی که درباره آن می دهد، مطرح است واهمیت دارد.
کودک مجموعهای از خواستها، امیال و ویژگیهای شخصیتی از قبیل ستیزهجوئی، ناسازگاری، نافرمانی، مهربانی، عطوفت و غیره است و نقاشی کردن یکی از روشهائی است که به کودک امکان میدهد تا تمامی این خواستها و امیال را بهصورتی بیضرر و دور از خطر از خود دورکرده یا تکامل بخشد.
کودک با نقاشی کردن انگیزههایش را متعادل میسازد. و انرژیهای روانی و جسمانیاش را بارور میسازد و شکل مناسبی به آنها میدهد و به آنها کمک میکند تا خودشان را مطرح سازند. نقاشی کودکان نمایشی است که کودکان سعی میکنند افقهای وجود خود را گسترش داده و به شکستن محدودیتها و حصارهای سخت و خشکی که اوضاع و احوال محیطی بر آنها تحصیل کرده است، مبادرت ورزند و به آنها فرصت میدهد تا شخصیت درونی خود را بیرون بریزند. بدینوسیله او قادر است تا بسیاری از چیزها را که احتمالاً نمیتواند به زبان آورد و با الفاظ بیان نماید، برای بزرگسالان ظاهر سازد و بدینترتیب خود را از قید تنشها رها میسازد.
کودک در نقاشی به سوژههای واقعی ، رنگ تخیل می زند ، به تخیلات خود برچسبهای واقعگرایانه می چسباند و مهمتر از اینها بدون هیچ هراسی جهان را آنطور که میخواهد ترسیم می کند.
در دیدگاه نظریه روانکاوی، کودکان از طریق نقاشی آنچه را که در ضمیر ناخودآگاه دارند و احتمالاً باعث ناراحتی و اضطرابشان میشود، را بیان میکنند. آنها معتقدند که کودکان بههنگام کشیدن یا رنگ کردن یک تصویر، ناخودآگاهانه گوشهای از وضع عاطفی خود را بیان میکنند و نقاشی آنها دریچهای به جهان اندیشه آنان است و بیانگر اندوهها، شادیها و آرزوهای آنها است.
بنابراین بر خلاف نظر گذشتگان نقاشی کودکان صرفاً برای پر کردن اوقات فراغت آنها نیست بلکه بستر مناسبی برای پی بردن به دنیای درونی آنها و شکوفائی خلاقیتهای آنها است.
نقاشی کودکان هنری است که به زندگی آنها زیبائی خاص میبخشد که این مضمون در راستای این گفته شوپنهاور است که ”هنر نوعی رستگاری است که ما را از درد و رنج رها میسازد و به تصاویر زندگی ما دلربائی میبخشد“.
نقاشی کودکان برگرفته از تخیلات آنها است. چنانچه تخیلات و رؤیاهای کودکان مورد بیتوجهی، تمسخر یا بیهوده انگاشتن از جانب والدین و مربیان روبرو شود و آنها وادار به واقعبینی گردند، سرچشمهٔ خلاقیت آنها خشکیده میشود.
البته ذکر این نکته مهم است که هر چیزی که در این نوشته و در تفسیر نقاشیهای کودکان بیان میشود را نباید به طور یکسان به همه بچهها تعمیم دهید.
گردآورنده : سارا گودرزی