رابطه ی دل بستگی مادر با فرزند و کیفیت روابط صمیمی او با همسالانش

رابطه ی دل بستگی مادر با فرزند و کیفیت روابط صمیمی او با همسالانش

رابطه ی دل بستگی مادر با فرزند و کیفیت روابط صمیمی او با همسالانش تأثیرچگونگی دل بستگی های اولیه بر نحوه ی روابط بین همسالان، از همان سال های اول زندگی و سنین پیش دبستانی آشکار می گردد. رابطه بین دل بستگی امن یک کودک با مادر خود و کیفیت روابط صمیمی او با همسالانش در سال های پیش از دبستان و دوران کودکستان، امری بسیار قابل توجه است. کودکانی که ازتجارب خوشایند دل بستگی امن برخوردار بوده اند، در مقایسه با کودکانی که در دوره ی اولیه ی رشد خود تجارب ناخوشایندی از دل بستگی های ناامن داشته اند، از حس همکاری و تعاون بیش تر و صمیمی تری با دوستان خود برخوردارند و همیشه برخوردی دوستانه تر و گرم تر با بچه های دیگر و بزرگ سالان دارند، و با همسالان خود، با بدرفتاری ماهرانه تر و مؤثرتر برخورد می کنند. این کودکان، زود ناکام و مأیوس نمی شوند و بهتر می توانند با تعارض های میان فردی کنار بیابند، بچه هایی که از زمینه ی دل بستگی امن برخوردار بوده اند در بازی های خود تمایل بیش تری به یافتن دوستان و هم بازی های جدید از خود نشان می دهند. در مقابل، کودکانی که دارای تجارب نامطلوب دل بستگی ناامن و اجتنابی بوده اند، درجهت گیری های خود در میان همسالان، بیش تر سرد، دیر آشناو منفی برخورد می کنند. این قبیل کودکان حتی اگر سعی کنند که در بازی ها شرکت کنند، ممکن است پرخاشگرانه رفتار کرده و از جانب هم بازی های خود طرد شوند. کودکانی که دارای دل بستگی ناامن ـ اجتنابی هستند، اغلب با آزار و اذیت و رفتار زورگویانه ی دیگران مواجه می شوند.

کم توانی و بی کفایتی های کودکانی که تجارب ناخوشایند ناامن ـ‌ مقاوم (معترض) داشته اند نیز بسیار مشهود می باشد. شاید این کودکان به نسبت کودکانی با دل بستگی های ناامن ـ اجتنابی یا کودکانی با دل بستگی های امن، سعی بیش تری در مشارکت های اجتنابی مبذول کنند، اما عدم مهارت آنان موجب می شود که بسیاری از تماس های آنان تکانشی و بیش از حد جسورانه و بی اثر به نظر آید. از میان سه گروه طبقه بندی دل بستگی ها، بچه هایی با دل بستگی های ناامن ـ مقاوم (معترض) به احتمال زیاد در پایین ترین سطح در میان همسالان خود قرار دارند. بچه های ناامن ـ مقاوم (معترض)‌ در کودکستان نیز ممکن است ستوه پایینی از درماندگی و وابستگی مزمن را از خود نشان دهند. عدم موفقیت این قبیل کودکان در میان همسالان، موجب می شود که آن ها پیوسته خود را به معلم نزدیک تر کرده و به سمت او کشیده شوند (سروف ،    Sroufe۱۹۹۳). به طور کلی، در اغلب موارد حتی اگر بچه هایی که تجارب فراوانی از دل بستگی های ناامن داشته اند، تلاش زیادی برای برقراری روابط اجتماعی با همسالان خود نمایند، به احتمال زیاد در مقابل، با پاسخ خای مخرّب طردشدگی مواجه می گردند.

به احتمال زیاد در پایین ترین سطح در میان همسالان خود قرار دارند. بچه های ناامن ـ مقاوم (معترض)‌ در کودکستان نیز ممکن است ستوه پایینی از درماندگی و وابستگی مزمن را از خود نشان دهند. عدم موفقیت این قبیل کودکان در میان همسالان، موجب می شود که آن ها پیوسته خود را به معلم نزدیک تر کرده و به سمت او کشیده شوند (سروف ،    Sroufe۱۹۹۳). به طور کلی، در اغلب موارد حتی اگر بچه هایی که تجارب فراوانی از دل بستگی های ناامن داشته اند، تلاش زیادی برای برقراری روابط اجتماعی با همسالان خود نمایند، به احتمال زیاد در مقابل، با پاسخ خای مخرّب طردشدگی مواجه می گردند.

تاکنون تأثیر زمینه های دل بستگی کودک بر مهارت های اجتماعی و جهت گیری های اجتماعی، به ویژه در برخورد های اولیه و اغلب با هم بازی های غریبه مورد بحث قرار گرفته است. رفتار و کنش متقابل و تعامل مؤثر، مستلزم حضور حداقل دو فرد می باشد و بدیهی است که می توانست منجر به روابط وسیع تری شود. خوش بختانه، تحقیقات انجام گرفته تأثیر چگونگی دل بستگی متقابل را بر روابط درازمدت بعدی مورد بررسی قرار داده است (کرنز، ۱۹۹۴ Kerns). ضمن مطالعه ی روابط دوستانه ی کودکان چهارساله، دریافت کودکانی که رابطه ی دوستانه و صمیمی داشته اند در دوره ی اولیه ی رشد از دل بستگی های امنی برخوردار بوده اند و چنان چه یکی از دوستان در دوران اولیه ی کودکی از دل بستگی ناامنی برخوردار بوده و تأثیر آن در چگونگی روابط متقابل و دوطرفه دوستانه مشهود بوده است. مهم ترین نتیجه گیری در این مرحله این است که کوکانی با سابقه ی دل بستگی امن، کنش متقابل با یک دیگر را سودمند می یابند و به بچه هایی با دل بستگی های ناامن، قادرند از برقراری کنش های متقابل با همسالانی که از مهارت های بیش تری برخوردارند، بهره مند شوند و از این فرصت برای فراگیری استفاده کنند. از همین زمان، زمینه برای شکل گیری دسته های اجتماعی مهیا است و تفاوت های مهارتی و بنابراین تجربیات اجتماعی موجود میان کودکان با دل بستگی های امن و ناامن افزایش می یابد.

دل بستگی در کودکان سنین مدرسه

شواهد موجود در مورد تأثیر دل بستگی های اولیه ی کودکان بر روابط آنان با همسالانشان در سنین بالاتر و نوجوانی، همسانی قابل توجهی را با الگوهای دوستی آنان با همسالانشان در سنین بالاتر و نوجوانی، همسانی قابل توجهی را با الگوهای دوستی آنان در سنین پیش دبستانی ارائه می دهد. در بسیاری از تحقیقات انجام شده درباره ی دل بستگی در میان جمعیت های سنین بالاتر، از شرکت کنندگان خواسته شده که یا وضعیت دل بستگی کنونی خود را ارزیابی کنند و یا با دید بازنگرانه، تجربیات دل بستگی های اولیه ی خود را گزارش دهند. ازآن جهت که علت اصلی هریک از این نگرش ها غالباً‌ نامشخص بوده است. تعبیر و تفسیر مطالعات انجام شده بر پایه ی این دو نگرش تا حدودی دشوار می باشد. آیا هنگامی که افراد مورد نظر دل بستگی قوی و امن با والدین خود را ذکر می کنند به این علت است که هم اکنون روابط مثبت میان همسالان خود را تجربه می کنند و یا روابط مثبت آن ها با همسالان بازتابی از برخی عوامل دیگر در زندگی شخصی ایشان می باشد؟ مطالعه ی دراز مدت که همان کودکان را در ده سال بعد مورد بررسی قرار داد، به این نتیجه دست یافت که تفاوت های موجود در توانش های اجتماعی کودکان که در بخش های پیشین مورد بحث قرار گرفت، ویژگی های نسبتاً ثابتی اند. کودکان ده ساله ای که دارای زمینه ی دل بستگی امن می باشد. نمرات بسیار بالاتری در مقیاس های متعدد توانش ها و سازگاری های اجتماعی کسب می کنند و به طور قابل ملاحظه ای میزان دل بستگی آنان کم تر بوده، به ندرت، تنها و منزوی هستند و معمولاً‌ منش آن ها به گونه ای است که مورد خصومت دیگران واقع نمی شوند.

در تأیید این مطلب، طی مطالعات انجام گرفته بر روی ۳۲ نوجوان در یک اردوی تابستانی چهار هفته ای، شاسمن و همکارانشان (۱۹۹)، سطوح بالاتری از توانش اجتماعی را در نوجوانانی که در دوارن کودکی خود از دل بستگی امن برخوردار بودند، مشاهده کردند. این نوجوانان در اردوی تابستانی روابط دوستانه ی بیش تری با همسالانشان برقرار می کردند. این مطالعات میزان چشم گیری از همسانی با یافته های اولیه ی حاصل از مطالعات انجام گرفته بر روی بچه های تا سن ۵ سالگی را ارائه می دهند.

هم چنان که کودک پا به دوران نوجوانی می گذارد، گرچه نحوه ی روابط با والدین، هم چنان پایه و اساس بسیاری از اندیشه ها، تمایلات و نگرش های اجتماعی کودک می باشد، لیکن همسالان به طور فزاینده ای به عنوان الگوهای منبع و بسیار حیاتی کودک مبدل می شوند. درواقع تقریباً تا اواخر دوران نوجوانی، کیفیت روابط با والدین ممکن است به علت رفاه، عزت نفس و رضایت خاطر شخص، مهم تر از روابط با همسالان باشد. تحقیقات بسیاری رابطه بین دل بستگی امن دوران کودکی را با عزت نفس دوران نوجوانی تأیید می کنند ( پاترسن،  Parterson۱۹۹۵). بدیهی است که دل بستگی امن دوران کودکی در همسالان نیز تأثیر فوق العاده ای دارد. بعضی از محققان نظیر کینز و استیون ( ۱۹۹۶ Keins and Steven Prterson)، در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده اند که دل بستگی های مادرانه در اواخر دوران نوجوانی بر کیفیت کنش های اجتماعی فرزندان تأثیر بسزایی دارد. شکی نیست که این مطلب سرفصل جدیدی است و توجه و تحقیقات بیش تر و مفصل تری را می طلبد و مفهوم کامل این نتایج در آينده روشن خواهد شد.

، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ، ،

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *